سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نیکو نیست خاموشى آنجا که سخن گفتن باید ، چنانکه نیکو نیست گفتن که نادانسته آید . [نهج البلاغه]

تنهایی

 

عجب رسمیه رسم زمونه/اس ام اس شده کار زمونه/میرن مسیج ها،از اونا فقط/هزینه هاشون به جا می مونه

نمی دونم کجا این دل اسیره/همین جور بگذره ترسم بمیره/نفهمیدند دردم را طبیبان/بگین"یانگوم"بیاد نبضم بگیره.

می دونی فرق تو با یاگوم چیه؟اون جواهری در قصره ولی تو قصرجواهری

اگه دیدی یه خرس دنبالت کرد نترس!چون اون فهمیده تو چه عسلی هستی

کاشکی دنیا واسه یک شب مال من بود اون وقت با خوشحالی از دنیام پرتت می کردم بیرون

چندی ست که بیمار وفایت شده ام/در بستر غم،چشم به راهت شده ام/این را تو بدان اگر بمیرم روزی/مسئول تویی که من فدایت شده ام.

یه تریلی ارادت داریم خدمت شما!خالی اش کن که تریلی بعدی تو راهه

شکستن یک دل چقدر می خواست که فکر کردی قویترینی؟

توی زندون عشق تو اون قدر شلوغ می کنم و زندون رو به هم می زنم که مجبور بشی منو بزاری تو انفرادی قلبت

روی فرش دل جوهری از عشق تو ریخت،اومدم عشقت رو پاک کنم،بدترشد.خلاصه گند زدی به فرش من!

نمی دانم تا کدامین طلوع خواهم ماند و در کدامین غروب خواهم رفت،اما دوست دارم تا آخرین لحظه ی بودنم تو را سرکار بگذارم.

چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی؟چه کسی می داند که تو در حسرت یک روز نه در فردایی؟پیله ات را بگشا...تو به اندازه یک پروانه زیبایی

عشق تو توی قلبم،مثل "نظیر شنبه" است که از خونه "شکوه" بیرون نمی ره.

می دونی فرق تو با عشق،زندگی و گل چیه؟عشق یک کلمه است ولی تو معنی آن هستی،زندگی یک اجبار است ولی تو دلیل آن هستی،گل یک گیاه است ولی تو عطر آن هستی.

عشق کلید شهر قلب است،به شرط آنکه قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود.

وقتی صدام می کنی،آرزو می کنم ای کاش کر بودم،تو که لال نمی شی!

گفتم که خدا مرا حیاتی بفرست/طوفان زده ام،راه نجاتی بفرست/فرمود که با زمزمه یا مهدی/نذر گل نرگس صلواتی بفرست

طوجه،طوجه:عاموظش علفبای ضبان فارصی سد در ثد تزمینی،جلصه عول رایگان




مسلم براتی ::: شنبه 86/10/15::: ساعت 9:55 صبح

 به ترکه میگن پسرت رکورد شکونده میگه گه خورده من که پولش رو نمیدم

 قزوینیه بعد از نمازجماعت به بقیه میگه: بغل دستی: قبول باشه،

 جلویی: حال دادی،

 پشت سری: حالتو میگیرم

لره میخواسته ترتیب گاوشو بده،

  گاوه میگه: ما، ما لره میگه: خفه‌ شو، اول ما، بعد تو

ترکه  بعد از2سال ازسربازی برمیگرده،تو کوچه داداشش رو می بینه 

 که ریشش بلند شده و خیلی ناراحته،ازش می پرسه چی شده 

 چرا ناراحتی،داداشش چپ چپ نگاهش می کنه وجواب نمیده.

 میره درخونه اون یکی داداشش رو می بینه که 

 اون هم با ریشهای بلند وقیافه ناراحت نگا نگاهش میکنه

خیلی نگران میشه،می پرسه چه اتفاقی افتاده؟بابا طوری شده؟اونم 

 محلش نمیزاره.میره تو خونه باباشو می بینه که ریشش حسابی بلند شده 

وخیلی ناراحته میگه من 

می دونم که نه نه طوریش شده باباش با عصبانیت میگه

 پدرسوخته موقعی که 

 داشتی می رفتی خدمت ریش تراش رو کجا بردی

 ترکه میخواسته آتش نشان بشه 

 توی آزمون استخدامی ازش میپرسند اگر جنگل آتش بگیره 

و اون اطراف

آب نباشه چه کار  میکنی؟ لره میگه: هیچی تیمّم می کنیم




مسلم براتی ::: شنبه 86/10/15::: ساعت 9:54 صبح

                               به ترکه میگن پسرت رکورد شکونده میگه گه خورده من که پولش رو نمیدم

                                      قزوینیه بعد از نمازجماعت به بقیه میگه: بغل دستی: قبول باشه،

 جلویی: حال دادی،

 پشت سری: حالتو میگیرم

لره میخواسته ترتیب گاوشو بده،

  گاوه میگه: ما، ما لره میگه: خفه‌ شو، اول ما، بعد تو

ترکه  بعد از2سال ازسربازی برمیگرده،تو کوچه داداشش رو می بینه 

 که ریشش بلند شده و خیلی ناراحته،ازش می پرسه چی شده 

 چرا ناراحتی،داداشش چپ چپ نگاهش می کنه وجواب نمیده.

 میره درخونه اون یکی داداشش رو می بینه که 

 اون هم با ریشهای بلند وقیافه ناراحت نگا نگاهش میکنه

خیلی نگران میشه،می پرسه چه اتفاقی افتاده؟بابا طوری شده؟اونم 

 محلش نمیزاره.میره تو خونه باباشو می بینه که ریشش حسابی بلند شده 

وخیلی ناراحته میگه من 

می دونم که نه نه طوریش شده باباش با عصبانیت میگه

 پدرسوخته موقعی که 

 داشتی می رفتی خدمت ریش تراش رو کجا بردی

 ترکه میخواسته آتش نشان بشه 

 توی آزمون استخدامی ازش میپرسند اگر جنگل آتش بگیره 

و اون اطراف

آب نباشه چه کار  میکنی؟ لره میگه: هیچی تیمّم می کنیم




مسلم براتی ::: شنبه 86/10/15::: ساعت 9:53 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 1


کل بازدید :1720
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<